در حال بارگذاری ...
...

بازیگر و نمایشنامه‌نویس نمایش‌های ایرانی مطرح کرد

مهدی صفاری‌نژاد: سرنوشت آرشیو نمایش‌های ایرانی در هاله‌ای از ابهام است

بازیگر و نمایشنامه‌نویس نمایش‌های ایرانی مطرح کرد

مهدی صفاری‌نژاد: سرنوشت آرشیو نمایش‌های ایرانی در هاله‌ای از ابهام است

مهدی صفاری‌نژاد نویسنده، بازیگر و پژوهشگر تئاتر با بیان اینکه با برپا نشدن موزه نمایش‌های ایرانی سرنوشت آرشیو تهیه‌شده از آثار این گونه نمایشی در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، می‌گوید بقای نمایش ایرانی نیازمند پرورش نیروی متخصص و حمایت ارگان‌ها و سازمان‌های مرتبط است.

نگار امیری: مهدی صفاری‌نژاد، نویسنده و بازیگر تئاتر است که کار خود را از اواسط دهه 70 و به عنوان بازیگر آغاز کرد. این هنرمند جزو معدود سیاه‌بازان جوان نسل معاصر به شمار می‌آید. بخش اعظمی از  عمر هنری او در راستای نگارش نمایشنامه و تهیه و جمع‌آوری آرشیو نمایش ایرانی صرف شده است.

نمایشنامه‌های «سیاه بازی امیرارسلان نامدار»، «که ببینم روی ماه تو»، «صندوق ما راز داره»، «کفش شیشه‌ای»، «باد اومد با خود برد» و «دروغ» تعدادی از نمایشنامه‌هایی هستند که به قلم او به رشته تحریر درآمده‌اند.

نمایشنامه «کاش چشم نمی‌دید» یکی از نوشته‌های مهدی صفاری‌نژاد و برگزیده بیستمین جشنواره بین‌المللی نمایش‌های آیینی و سنتی این روزها با کارگردانی مهدی ملکی در خانه نمایش دا روی صحنه است. این اجرا بهانه‌ای شد تا با او به گفت‌‎وگویی کوتاه درباره این نمایشنامه و کلیت و نحوه پرداختن به نمایش ایرانی بپردازیم. 

ما درباره شخصیت امیرکبیر آثار نمایشی زیادی در عرصه هنرهای نمایشی تولید کرده‌ایم، آنچه این اثر را از سایر آثار با این موضوع متمایز می‌کند، چیست؟

داستان زندگی امیرکبیر را همه مخاطبان ما می‌دانند. با توجه به این موضوع و براساس شیوه نمایش ایرانی ما چرایی را روایت نمی‌کنیم بلکه به چگونگی این اتفاق می‌پردازیم. در این اثر به چگونگی قتل امیرکبیر و خدمات او در قالب طنز با نگاهی متفاوت پرداخته‌ایم؛ به گونه‌ای که تا به حال کسی به آن نگاه نکرده است و قطعا وجه تمایز این نمایشنامه با دیگر آثاری که به زندگی این شخصیت می‌پردازند؛ همین است.

در مورد چگونگی نگارش این نمایشنامه برای ما بگویید؟

میثم خیرخواه داستانی درباره تون‌چی باغ فین کاشان به‌عنوان تنها کسی که شاهد به قتل رسیدن امیرکبیر بوده است، نوشته بود. مطالعه این داستان باعث شکل‌گیری ایده اولیه نمایشنامه در ذهن من شد. بر این اساس شروع به مطالعه داستان زندگی امبیرکبیر در چندین کتاب مختلف کردم و فهرستی از فعالیت‌ها و خدمات امیرکبیر تهیه کردم. در ادامه حمام فین را به عنوان مکان رخداد نمایشنامه انتخاب کردم و در مورد حمام‌های قدیمی نیز کتاب و مقاله‌هایی خواندم و به نگارش تقلیدنامه پرداختم.

این پرداخت طنز از بار ارزشی که این شخصیت تاریخ معاصر ایران دارد، کم نمی‌کند؟

نه اصلا، همان‌طور که پیش از این اشاره کردم در این نمایش تون‌چی باغ فین تنها کسی است که شاهد قتل امیرکبیر بوده است. جانِ تون‌چی در صورتی در امان خواهد بود که خیانت‌های امیرکبیر و خانواده‌اش را برای مردم بازگو کند. خیانت‌هایی همچون تاسیس مدرسه، واکسیناسیون، قطع کردن حقوق شاهزادگان و ... در واقع ما شاهد نقیضه‌گویی هستیم که در قالب طنز خدمات امیرکبیر را به عنوان خیانت‌های او بازگو می‌کند.

به عنوان نویسنده تا چه میزان به کارگردان‌هایی که متون نمایشی شما را برای اجرای صحنه‌ای انتخاب می‌کنند، اجازه دخل و تصرف می‌دهید؟

دخل و تصرف در متن بستگی به شیوه اجرایی کارگردان دارد. هر فردی با توجه به قابلیت‌های گروه اجرایی خود برای روی صحنه بردن یک متن نمایشی اقدام می‌کند. من به‌شخصه با دخل و تصرف در نمایشنامه تا جایی که داستان تغییر نکند و به اصل قصه آسیبی نرساند، مشکلی ندارم. قطعا در برخی موارد کارگردان‌ها متناسب با شیوه اجرایی کمی زیورآلات متن را کم یا زیاد می‌کنند. قالب اثر نمایشی به‌ویژه در نمایش‌های آیینی سنتی کاملا مشهود است و تنها در ارائه تصویری آن تفاوت‌های کمی وجود خواهد داشت که به نظر و نگاه کارگردان بستگی دارد.

کدام ویژگی‌ها در نگارش متون نمایش ایرانی یا بهتر است بگوییم نمایش‌های آیینی و سنتی مورد توجه قرار می‌گیرند؟

روایت و روایتگری مهم‌ترین ویژگی نمایش‌های آیینی و سنتی است. هرکس قرار است وارد این حوزه کاری شود چه برای نگارش غم‌نامه و چه شادی‌نامه باید به روایتگری توجه کند‌. کارکردهای روایت و شناخت خوب از آن در نگارش متن بسیار اهمیت دارد.

با وجود غنی بودن فرهنگ ایرانی به منظور تهیه و تولید آثار آیینی و سنتی چرا نسل جوان در زمینه نگارش و تولید این گونه نمایشی حضور کم‌رنگی دارند؟

نبود آموزش؛ متاسفانه رشته نمایش‌های آیینی و سنتی در مقطع کارشناسی به صورت تخصصی وجود ندارد. در گذشته تنها دروسی همچون «نمایش در ایران»، «آشنایی با تعزیه»، «شیوه‌های نمایش در ایران» و «کارگاه نمایش ایرانی» در مقطع کارشناسی تدریس می‌شد که شوربختانه در حال حاضر واحدها به «تاریخ نمایش در ایران» و «کارگاه نمایش» تقلیل پیدا کرده است. در واقع واحدهای درسی در زمینه آموزش و شناخت نمایش ایرانی کم شده است. 

فارغ از اینکه واحدهای درسی دانشگاهی کفاف آموزش در زمینه نمایش‌های ایرانی را نخواهد داد. نیروی مدرس متخصص نیز در این حوزه بسیار اندک است و این هم مشکل دیگری است که نیاز پرداختن به آن کاملا مشهود است

در بحث آموزش آقایان داوود فتحعلی‌بیگی و دکتر محمدحسین ناصربخت سرفصل‌های آموزشی نیز برای نمایش‌های آیینی و سنتی به وزارت علوم ارائه دادند که متاسفانه وزارت علوم در این زمینه تعلل کرد. متاسفانه نیروی دلسوزی در مقاطع بالاتر برای نجات نمایش ایرانی از فراموشی وجود ندارد. وزارت علوم و میراث فرهنگی دلسوز ثبت و ضبط نمایش‌های ایرانی نیستند؛ در‌حالی‌که ما در سال 1383 تعزیه را به ثبت جهانی رساندیم باز هم برای پرداختن به این هنر هیچ تلاشی از سوی نهادهای متولی و ادارات مربوط صورت نگرفته است. خیلی دوست دارم بدانم که میراث فرهنگی در کجای این ماجرا ایستاده است؟ !

فارغ از بحث مدرس از نظر منایع درسی برای تاسیس دانشکده‌ای با محوریت نمایش‌های ایرانی غنی هستیم؟

خیر؛ ما در این زمینه نیز با کمبود مواجه هستیم. به تازگی دو کتاب «مبانی شبیه‌خوانی» و «آداب نقل و نقالی» به قلم داوود فتحعلی‌بیگی منتشر شده است اما این آثار در کنار سایر کتاب‌هایی که در گذشته در این زمینه منتشر شده‌اند، کمبود منابع درسی را برطرف نخواهد کرد. ما نیازمند یک پژوهشکده برای نمایش‌های ایرانی هستیم تا بتوانیم بخشی از کمبودهای آموزشی و پژوهشی را در این زمینه جبران کنیم. خانه‌های قدیمی در تهران وجود دارد که میراث فرهنگی می‌تواند آن‌ها را به عنوان محلی برای پژوهش و اجرای نمایش‌های شادی‌آور یا غم‌نامه‌های ایرانی اختصاص دهد.

در حال حاضر تماشاخانه سنگلج با توجه به پرداختن به نمایش‌های ایرانی توانسته است بخشی از نیازهای اجرایی این گونه نمایشی را مرتفع کند؟

بله، البته تنها بخشی اندک. تماشاخانه سنگلج تنها مکانی است که به صورت حرفه‌ای به اجرای نمایش‌های ایرانی مشغول است اما یک‌ دست صدا ندارد. یک سالن نمایش جوابگوی تعداد نمایش‌های تولیدشده در طول سال نیست. قطعا سالن‌های دیگر نیز باید به این موضوع بپردازند. نزدیک به ۲۰ سال است که مرکز و ساختمان و به‌تعبیری سازه‌ای برای نمایش ایرانی در خیابان شریعتی ساخته شده است که هیچ اطلاعی از عملکرد آن وجود ندارد.

شما آرشیوی از نمایش‌های ایرانی تهیه کرده بودید، این آرشیو اکنون در کجا نگهداری می‌شود؟

بله، من زمانی که آقای فتحعلی‌بیگی مدیر کانون نمایش‌های آیینی و سنتی حضور داشتند، آرشیوی از نمایش‌های ایرانی شامل عکس، فیلم و صدا و... را جمع‌آوری کرده بودم که اکنون هیچ خبری از این آرشیو نیست. بی‌اطلاعی از این بخشی از این آرشیوهای شخصی به نیاز ما برای تاسیس یک موزه برای نمایش ایرانی برمی‌گردد.

شما به تازگی به عنوان دبیر کانون نمایش‌های آیینی و سنتی انتخاب شده‌اید، چه برنامه‌هایی برای نمایش‌های ایرانی دارید؟

پیرو فعالیت‌هایی که این کانون در سال‌های گذشته داشته است، من در بخش‌های آموزش، پژوهش، آفرینش و جمع‌آوری آرشیوهای صوتی و تصویری پیشنهاداتی در نظر دارم که قطعا اجرایی شدن آن‌ها در راستای اهداف کانون نمایش‌های آیینی و سنتی خواهد بود و البته در صورت داشتن یک مکان مجزا برای پرداختن به جزئیات این موارد، قطعا می‌توانیم ایده‌ها را به انجام رسانیم.