در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «ماشین‌دودی» نوشته و کار حسین تفنگدار

سفر در لابه‌لای تاریخ با قطار خیال 

سید علی تدین صدوقی: حسین تفنگدار هماره دغدغه تاریخ معاصر این سرزمین کهن و البته ماتم‌زده و پرمصیبت را داشته است؛ تاریخی که مملو است از جانبازی‌ها و فداکاری‌ها و شهادت و جان‌فشانی‌ها و خون دل خوردن‌ها و البته شکست‌ها و غارت‌ها و بیگانه‌پرستی‌ها و خیانت‌ها و... به همین دلایل تفنگدار در لابه‌لای اوراق تاریخ در جست‌وجوی اشتباه‌ها و خیانت‌های بیگانه‌پرستان و بی‌لیاقتی‌های حاکمان بوده تا بلکه مفری بیابد برای بازگستراندن تاریخ پر از فراز و نشیب این مرزوبوم از برای رهایی نسل اکنون و آیندگان از این واماندگی‌ها و سرخوردگی‌ها و شکست‌ها و خودکامگی‌ها و... تا درسی باشد و چراغ راهی فراسوی نسل‌ها.
و هم ازاین‌روست که تفنگدار هموار در کارهایش به سراغ ادبیات و شعر و موسیقی اصیل و ظرفیت‌های هنرهای ایرانی و نمایش‌های سنتی-آیینی می‌رود. از شاهنامه و نقالی گرفته تا دیگر شیوه‌های متنوع نمایش ایرانی.

او این بار نیز با نامی آشنا به سراغ سرخوردگی‌ها و شکست‌های این سرزمین می‌رود که از نادانی خودی‌ها و به‌اصطلاح منورالفکران و خودکامگی و شهوت و جنون قدرت حاکمان و خیانت جاسوسان و  بیگانه‌پرستان و بردگان زر و زور و تزویر ناشی شده است. نمایش «ماشین‌دودی» بدون اینکه به تاریخی مشخص اشاره کند، زمان معاصر و تاریخ معاصر را به یادمان می‌آورد. در واقع «ماشین‌دودی» خود یک نشانه است برای سفر به گذشته؛ سفری به درازنای تاریخ چند صدسال اخیر. ماشین‌دودی در هر ایستگاهی که نگه می‌دارد، صفحه‌ای از تاریخ را ورق می‌زند؛ از عهدنامه فاجعه‌بار ترکمانچای گرفته تا تراژدی جان‌فشانی و ایستادگی عباس میرزای قاجار در برابر روسیه تزاری، از حمله اشرف افغان و رسیدنش به پشت دیوارهای اصفهان و پختن آش مشکل‌گشا توسط شاه به‌جای مقابله با دشمن گرفته تا خیانت به لطفعلی‌خان زند و شنیده شدن صدای پای ستوران  آغامحمدخان قاجار و...

                                                                          

تاریخی مشحون از خیانت‌ها و بیگانه‌پرستی‌ها و خودکامگی‌ها 

تفنگدار تاریخی را در برابر دیدگان‌مان می‌گستراند که پر است از خیانت‌ها و بیگانه‌پرستی‌ها و خودکامگی‌ها و بی‌لیاقتی حاکمان و کشتار و تجاوز و قتل و غارت و درنهایت جدا شدن بخش‌های وسیعی از ایران که چون دملی چرکین و چونان زخمی ناسور در حافظه تاریخی این مملکت برجای‌مانده است.
حلقه وصل همه این وقایع که گام‌به‌گام در تاریخ به عقب می‌رود تا به دلایل  و علت این‌ همه ناکامی و دسیسه و خیانت برسد، همان «ماشین‌دودی» است. تفنگدار در این گذار به واکاوی و موشکافی همه این وقایع و فجایع دست یازیده است تا بلکه راه چاره‌ای برای آینده پیدا کند تا دگربار دچار چنین فجایع اجتماعی و تاریخی نشویم؛ تا دچار خودکامگان و قدرت‌پرستان و خیانت‌پیشگان نشویم؛ تا بلکه از این خرافه و عقب‌ماندگی رهایی یابیم، زیرا که ملتی که تاریخ خود را نداند و نخواند، محکوم به تکرار آن خواهد بود. تفنگدار ما را بر ماشین‌دودی خیال که از ایستگاه‌های واقعیات محتوم می‌گذرد، سوار می‌کند تا تاریخ را نظاره‌گر باشیم تا بدانیم و دیگر تکرار نکنیم و فرصت‌ها را به دست نااهلان ندهیم. در واقع مسافران این ماشین‌دودی تاریخ، ما هستیم. شخصیت‌های نمایش ما را با خودت همراه می‌کنند تا به عمق این تراژدی و این فجایع تاریخی برسیم.
در این میان کسانی که در سفرشان به تاریخ ما را با خود همراه می‌کنند دسته مطربان نمایش‌های سنتی هستند که برای زنان دربار نمایش اجرا می‌کنند و حالا به دلیل  اشتباهی که مرتکب شده‌اند در زندان قصر محبوس‌اند، سردسته آنان زنی است که نامش بلقیس است. او صدای کمک خواستن دختری را در آن دخمه می‌شنود و در پی صدا حیران است که از کجا می‌آید. درنهایت دختر از پس پرده غیب برون می‌آید و خود را می‌نمایاند. او «آناهیتا» الهه آب و روشنایی است که قرن‌هاست در بند چند دیو اسیر است. آناهیتا از بلقیس می‌خواهد که با خواندن نقل و داستان و روایت و با کمک گروهش او را از چنگال دیوها برهاند...
نمایش مملو است از نشانه‌ها؛ از فارس عاشق آناهیتا گرفته تا سازی که می‌زند و نام دیوها و نوع طراحی لباس‌شان گرفته تا اشعاری که خوانده می‌شود و نقالی و... حسین تفنگدار با طنزی فاخر تراژدی تاریخ معاصر را پیش روی مخاطب می‌گستراند؛ اما شاید این را هم بتوان گفت که نمایش با تعدد موضوع روبه‌روست و به همین دلیل زمانش طولانی می‌نماید و ریتم در جاهایی افتد.

در برابر واقعیتی دیگرگونه

از طرفی ربط دراماتیک و ماهوی بخش‌های مختلف نمایش یعنی رفتن از حال نمایشی به گذشته و آمدن دیوان و ایضاً حضور آناهیتا که از گذشته باستانی و اسطوره‌ای ایران است و ارتباط همه این‌ها با اکنون هنوز جای کار دارد و به آن انسجام دراماتیک نرسیده است. هرچند  باید گفت که  این مقاطع تاریخی با هوشمندی و به‌درستی درهم‌تنیده شده‌اند اما این درهم‌تنیدگی و گدازش می‌باید در قالب یک هارمونی دراماتیک که علاوه بر جنبه سوررئال، واقعیتی دیگرگونه را نیز به همراه داشته باشد صورت گیرد که البته نسبتاً این اتفاق افتاده است. البته گفتنی است شاید بخشی از این مهم مربوط به کمبودهای سخت‌افزاری باشد.
در مورد بازی‌ها هم باید گفت نسبتاً روان صورت پذیرفته‌اند و با هدایت کارگردان، بازیگران توانسته‌اند جنبه طنز و کمدی فاخر را تا حدودی حفظ کنند اما بداهه‌های بیانی و تکه‌پرانی‌های کمیک نیز در جاهایی با ریختار و ساختار و محتوای نمایش جور درنمی‌آید؛ بنابراین با حذف موارد اضافه و  تکراری و... می‌شد علاوه بر دست‌یابی به ریتم و زمان مطلوب، ساختار و ریختار و محتوای فاخر و ارزشمند نمایش را آن‌طور که شایسته است حفظ کرد. 
درهرصورت تفنگدار با هوشمندی توانسته سوار بر بال‌های خیال ما را به سفری واقعی ببرد و به فکر وا‌دارد تا از ورای تاریخ با نگاهی متفاوت به این گذشته تراژیک بنگریم و آن را آن‌طور که باید، بخوانیم و بدانیم تا از این رهگذر درس‌هایی برای امروز و اکنون‌مان بگیریم.

عکس: زهرا تفنگدار