نگاهی به نمایش «بنگاه تئاترال» نوشته علی نصیریان و کار هادی مرزبان
شورش دوباره مبارک بر اربابان ریاکار
بهنام حبیبی: نمایش ایرانی همواره و در همه شرایط اجتماعی ایران، با گونههای مردمیاش موردپذیرش تماشاگر ایرانی بوده است. از آن زمان که بر حوضی فرششده در حیاط خانه، تماشاگرش را بر ضد حاکم ریاکار آگاه میساخت تا امروز که بر صحنه مدرن تالارهای نمایشی، با تمسخر جریانات زیربافت مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم، تماشاگر را در عین خنداندن، به راهحل مشکلاتش آگاه میسازد. هادی مرزبان با اجرای جدیدی از نمایشنامه «بنگاه تئاترالِ» علی نصیریان، تالار شهرزاد تهران را برای اجرای این نمایش ایرانی برگزیده است.
«بنگاه تئاترال» علی نصیریان، بر پایه ذات نمایش ایرانیاش، بداهه و نوآوری در متن را میپذیرد و با گرایش به موضوعات روز جامعه ایران همچون مشکلات اقتصادی مردم، بیتوجهی به هنرمندان پیشکسوت و مکانهای باارزش هنری و تغییر ذائقه و رفتار اجتماعی مردم و بهویژه جوانان، روایتی نو از این متن را به مخاطبش ارائه میدهد.
متن نمایش، بر شیوه تختحوضی ایرانی خود، ارباب و نوکر سیاهش یعنی مبارک را در جایگاه شخصیتهای اصلی داستان قرار میدهد و با قرار دادن شخصیتهای خوب و بد در رویارویی با این دو کاراکتر، موجبات رسیدن این دو یار دیرینه به هدف خود، یعنی شکست شخصیتهای ستمکار و ریاکار و پیروزی مردم کوچه و بازار را فراهم میکند. البته چاشنی همیشگی نمایش تختحوضی ایرانی یعنی خنده و انواع رقص ایرانی نیز تا حدی که تماشاگر را با لبهای خندان به خانهاش بدرقه کند، در نمایش گنجانده شده است.
نمایش «بنگاه تئاترال»، حکایت ارباب و نوکرش مبارک است که برای کسب معاش برای گروه نمایشی خود، سراغ یک حاجی بازاری پولدار میروند که دارای زنی فاسد و پسری کمعقل است.
پهلوان و مبارک، برای درمان بیماری پسر حاجی، با ترفندهای بسیاری او را قانع میکنند که میتوانند پسر حاجی را از شر طلسم ورورهجادو برهانند و با این ترفند، برای امرارمعاش گروه نمایشی خود، از حاجی پول میگیرند.
در پرده دوم، ارباب در نقش یک پهلوان ظاهر میشود تا به نبرد با طلسم ورورهجادو بپردازد و او را شکست دهد. در میان گماشتگان این جادوگر پلید، مردی لب به افشاگری میگشاید و راز شکست ورورهجادو را در خنداندن او میداند. این موضوع، مایه اصلی نمایش تختحوضی ایرانی را بیان میکند که همان ایجاد خنده و شادی برای تماشاگران، برای رفع مشکلات درونی در زندگی آنهاست.
هادی مرزبان در جایگاه کارگردان نمایش «بنگاه تئاترال»، با بهرهگیری از شیوههای گوناگون نمایش ایرانی، هر بخش داستان را به گونهای متنوع روی صحنه میآورد. نمایش، اگرچه با محوریت شیوه تختحوضی ارباب و مبارک، دراماتورژی شده است، ولی همچنان در شیوههای دیگری چون نقالی و حتی تا تعزیه، تغییر چهره میدهد که البته با توجه به تجربه زیاد کارگردان در اجرای چنین نمایشهایی، همه این گونهها بهخوبی اجرا میشوند.
میزانسنهای موومانی بازیگران، بر شیوه اجرای میدانی نمایش تختحوضی، ولی بیشتر بر پایه توجه به دیوار چهارم یا جایگاه تماشاگران طراحی شده است تا میزانسن ورود و خروج بازیگران از بکگراند صحنه نیز توجیه شود. دراماتورژی اجرا بر پایه بهرهگیری حداکثری از بازیگران تدبیر شده است تا بازیگران امکان بیشتری برای مدیریت صحنه داشته باشند.
بازیگران نمایش «بنگاه تئاترال»، مهارت لازم برای تغییر صحنه ایفای نقش نمایش ایرانی از روی صحنه حوض میدانی، به صحنه بلکباکس تالاری را دارند و با میزانسنی برای جایگاه یکسویه، نمایش را اجرا میکنند.
گروه بازیگران نمایش، با ترکیبی سهگانه از بازیگران مرد، زن و مردان زنپوش، به هنرنمایی میپردازند تا اصالت و قدمت نمایش تختحوضی ایرانی در زمانی که مردان با عشق درونی خود، با لباسهای زنانه روی صحنه میآمدند تا به خنداندن و شادی مردم بپردازند، فراموش نشود و یادآوردی از این بخش از هنرمندی مردمان این سرزمین شود.
صحنه نمایش «بنگاه تئاترال»، اگرچه بر پایه صحنه مینیمالیستی نمایش تخت حوضی ایرانی، خالی از هر گونه دکور و اکسسوار در میدانگاهی صحنه است، ولی با هشت سکوی نشیمن در چینش نیمدایرهای آراسته شده است که البته با توجه به دراماتورژی کارگردان، بهره چندانی از آنها برده نمیشود و این اکسسوارها، حضور خود را در اجرا بهعنوان دکور و اکسسوار صحنه، توجیه نمیکنند.
گروه اجرای زنده موزیک، با هنرنمایی خود، حتی با تکگوییها و دیالوگهای کوتاه بازیگران، همراهاند و آنها را با انواع دستگاههای موسیقی ایرانی همراهی میکنند.
اجرای موسیقی، نهتنها قطعات موردنیاز برای رقص بازیگران را اجرا میکنند، بلکه با سازهای ایرانی خود، در کنار موسیقیهای زمینهای برای زیربافت حرکات بازیگران، حتی به تولید افکتهای شنیداری لازم برای میزانسن صحنه نیز میپردازند.
نور صحنه نمایش، نوری عمومی تنها برای ایجاد روشنایی عمومی صحنه را شامل میشود که البته در چند جایگاه صحنه، برای ایجاد کانونهای موضعی دیداری در آوانسن صحنه، طراحی شده است.
ورورهجادو، درواقع نمادی از عقبماندگیها و جاماندگیهای سنتی و ذهنی مردم است. مردمی که به جای شناخت ناتوانیها و کمبودهای دانشی و بینشی خود در جایگاههای مختلف فردی و اجتماعی، برای رفع مشکلات خود در رهایی از ستم حاکمان زورگو، به جای ایجاد روشنگری و همبستگی عمومی، به توسل به سحر و جادو، روی میآورند.
این جهانبینی، حتی درباره اربابان توانگر که امکان مالی آنها توان روشنگری و کسب دانش را برای آنها فراهم کرده، صادق است و توان مالی آنها تغییری در بینش و دیدگاه آنها ایجاد نکرده است و آنان نیز همچنان در جایگاه عقبماندگی توسل به سحر و جادو جا ماندهاند. ن
نمایش، به رهایی نوشآفرین، دختر زیبای همسایه، از شر طلسم ورورهجادو اشاره میکند که درواقع اشارهای به لزوم اتکای مردم به عشق، امید و مهربانی با یکدیگر، برای حفظ پیوندهای اجتماعی بین آنها و پیروزی بر مشکلات اجتماعی آنهاست.