در حال بارگذاری ...
در میان استقبال با شکوه تماشاگران تماشاخانه سنگلج؛

اجرای "تخت و خنجر" با جشن تولد داوود داداشی همراه شد

شامگاه ۹ دی ماه گروه نمایش تخت و خنجر به کارگردانی محمدعلی نجفی ، جشن تولد داوود داداشی بازیگر نقش سیاه نمایش ایرانی را برگزار کردند.

به گزارش روابط عمومی تماشاخانه سنگلج، این مراسم در پایان اجرای نمایش تخت و خنجر و با حضور داوود فتحعلی بیگی، داوود داداشی،پریسا مقتدی مدیر تماشاخانه سنگلج و جمعی از هنرمندان تئاتر و نمایش ایرانی برگزار شد.

محمد علی نجفی کارگردان نمایش با حضور در صحنه و خیر مقدم به حاضران که تماشای نمایش تخت و خنجر را در یک روز برفی انتخاب کرده اند اعلام کرد: امروز تولد یک استاد درجه یک نمایش ایرانی است. استاد داوود داداشی عزیز. ما چند روزی است که این برنامه را تدارک میبینیم تا در حد بزاعت خودمان از شما قدردانی کنیم.

داوود فتحعلی بیگی نیز با ارج نهادن به اقدام گروه نمایش تخت و خنجر گفت: این اقدامی مبارک و میمون است که از یکی از هنرمندان تراز اول نمایش های شادی آور ایرانی و نمایش تخت حوضی و سیاه بازی تقدیر می شود در قالب جشن تولد ایشان. آقای داداشی تقریبا سال 65 ، 66 بود که وارد عرصه تئاتر شد. نمایشی را کار میکردم با عنوان "سلطان موقت" که مرحوم سعدی افشار و گروه مشهورشان بازی داشتند. آقای داداشی آنجا دعوت کردیم و خودش ابراز تمایل کرد که باشد. در آن نمایش یک نیزه دستش میدادیم و یک جمله بیشتر نقش بازی نمی کرد. ولی به دلیل علاقه و استعداد و پیگیری ، رفته رفته به جایی رسید که امروز یکی از برجسته ترین بازیگران نمایش های تخت حوضی به ویژه نقش سیاه است که امیدوارم سالهای سال تندرست باشند و همچنان بدرخشند.

داوود داداشی در جشن تولدش گفت: افتخارم این است که چهل سال است که سیاه می شوم و مردم را می خندانم و این موهبتی است از طرف خدا. وقتی به تهران آمدم از طرف دکتر فتحعلی بیگی به درست ارشاد و راهنمایی شدم ، تکنیک تخت حوضی را یاد گرفتم و درستش را هم یاد گرفتم. افتخار هم می کنم که یکی از شاگردان کوچک ایشان هستم. افتخار می کنم که همیشه دل مردم را شاد می کنم. همیشه دلتان شاد باشد.

این هنرمند سیاه باز با تشکر از گروه نمایش تخت و خنجر گفت: با این برنامه ها به هنرمندان بار پر می دهید. آدم یاد این می افتد که فراموش نشده است. به خودم می گفتم کاش زمان سعدی افشار این چنین مراسمی برگزار می کردیم. سعدی افشار حق بزرگی بر گردن من دارد.همان طور که اساتید می دانند من سه ماه در قصر یخ قدیم، مجموعه فرهنگی ورزشی ولیعصر، در نمایش سلطان موقت چهارپایه می گذاشتم کنار پرده و کارش را تماشا میکردم. می خواستم یاد بگیرم که جناب سعدی افشار چه تکنیکی خرج می کند که تماشاگر را می خنداند، هر چی میگوید مردم دست میزنند. 

وی ادامه داد: آن زمان هر بار که از صحنه خارج میشد به من میگفت حفظ شدی؟ و میگفتم نه می خواهم از شما یاد بگیرم. تکنیک های تخت حوضی و عناصر کمدی را یاد می گیرم. می گفت من که پنجاه و شصت سال است این کاره هستم کجا را گرفته ام که تو می خواهی بشوی و می گفتم دوست دارم سیاه بشوم و مردم را بخندانم. سه ماه نشستم تا اینکه دکتر آمدند و یک نیزه دست من دادند. یک جمله هم آخرهای نمایش می گفتم که همان هم دست و پایم می لرزید.

وی در ادامه این خاطره از اولین حضورش در نقش سیاه گفت: در همان نمایش یک شب بعد از سه چهار ماه ، یک پنجشنبه ای بود که استاد سعدی افشار مریض شد. بچه های گروه مهدی صنیعی، حسن شمشاد، حسن بلور، علی اجدری که همه را خدا بیامرزد، همه آن گروه همگی رفته اند ، گفتند چه کنیم، کار را تعطیل کنیم و بلیت را پس بدهیم من گفتم می توانم. آن زمان تئاتر رونق داشت و آخر هفته ها دو سه سانس اجرا داشتیم. دکتر فتحعلی بیگی آن زمان مدیر تالار محراب بود و در محل اجرا نبود. آقای صناعی با نگاهی که میگفت مگر خم رنگ رزی است که هر کسی سیاه شود به من نگاه کرد و رفتند به دکتر بگویند چه کنیم. گفته بودند داداشی میگوید می توانم. ایشان هم اجازه امتحان داده بودند. رفتم لباس سعدی را پوشیدم و صورتم را سیاه کردم. سیاه هم که باید ریزنقش باشد انگار سعدی افشار شده بودم. وقتی روی صحنه آمدم و اولین چیزی که گفتم و مردم دست زدند ترسم ریخت. از آن زمان به بعد دکتر فتحعلی بیگی روی من حساب کرد و مرا برد آکادمی، تئوری ها و عناصر کمدی را به من یاد داد. افتخار می کنم که یکی از شاگردان دکتر داوود فتحعلی بیگی هستم.

داداشی در پایان گفت: آرزوی من سلامتی و شادی همه مردم ایران است. به ما می گویند مطرب، مطرب کسی است که دل مردم را شاد می کند. برای ما توهین نیست و به مطرب بودن افتخار می کنم. امیدوارم همیشه دستهای شما از روبرو به هم بخورد و هیچ وقت پشت هم نخورد.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران